تركيب‏هاي اضافي در ترجمه روسيِ قرآن كريم

پدیدآوراحمد پاکتچی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 5065 بازدید
تركيب‏هاي اضافي در ترجمه روسيِ قرآن كريم

احمد پاكتچي
حركت ترجمه قرآن كريم به زبان روسي، حركتي كه با آغاز سده 18م پاي گرفت، تا ميانه قرن 19م، همچون بسياري از ترجمه‏هاي اروپاي غربي، گرايشي به ترجمه مستقيم از متن عربي نشان نمي‏داد. از اواسط سده 19م ترجمه‏هاي مستقيم عربي به روسي توسط تني چند، به ويژه سابلوكف كه زمينه تحصيلاتش در الهيات مسيحي بود، پايه نهاده شد و زمينه را براي ترجمه پرآوازه و زبان‏شناسانه كراچكوفسكي، در نيمه نخست سده حاضر ميلادي فراهم آورد.
به عنوان مسأله‏اي فراگير در ترجمه متون كهن ديني به زبان‏هاي امروزي، تقابلِ دو شيوه لفظ گرايانه و معنا گرايانه، يا به تعبيري ديگر ترجمه تحت اللفظي و ترجمه آزاد در پيشِ روي مترجمان است. در رويارويي با اين تقابل، اقدام كنندگان به ترجمه اين گونه متون، با گراييدن به شيوه‏هايي بسيار متنوع، طيفي وسيع از شيوه‏هاي بين بين دو حد نهاييِ «لفظ گراييِ مطلق» و «معنا گراييِ مطلق» پديد آورده‏اند. اگر چه اين دو حد نيز به خودي خود، حدودي فرضي و در مقام عمل دست نايافتني‏اند.
پافشاري بر ترجمه لفظ‏گرايانه قرآن كريم با كم اعتنايي به ساختار زبانِ مقصد، و استفاده فراوان از تركيب‏ها و جمله‏هايي كه از عناصر فارسي و بافتي عربي برخوردارند، بدان گونه كه در پاره‏اي ترجمه‏هاي سنتيِ قرآن كريم به فارسي و ديگر زبان‏هاي اسلامي ديده مي‏شود، هرگز در جريان ترجمه قرآن به زبان‏هاي نوين اروپايي ملحوظ نبوده است. با وجود اين، مترجمان قرآن كريم به اين زبان‏ها كه غالبا در جرگه خاورشناسان بوده‏اند، گاه به منظور گريز از پندارهاي تفسيريِ رايج در ميان مسلمانان، و نيز به منظور دوري گزيدن از ترجمه روايي و روي آوردن به ترجمه زبان‏شناختي، از راهي ديگر به ترجمه‏هاي نسبتا تحت اللفظي بازگشته‏اند.
در واقع ارائه ترجمه‏اي از قرآن كريم كه هم در جهت انتقال مفاهيم در قالب الفاظي شايسته اما قابل فهم موفق باشد، و هم از ديدگاهِ علميِ زبان‏شناختي قابل دفاع باشد، نيازمند پديد آمدن يك فضاي مطالعاتي دامنه‏دار با زمينه زبان‏شناسيِ تطبيقي است كه بتواند ترجمه‏هاي مناسبي را نه تنها براي مفردات قرآني، بلكه براي قالب‏هاي تركيبي و جمله‏ايِ پركاربرد در آن، فراهم سازد. نشانه‏هاي اين انديشه كه ترجمه قرآن به زبان‏هاي ديگر، فراتر از ابزار زبان داني، نيازمند دانشي نظام يافته است كه مترجم را درباره روش‏ها و اصول عموميِ اين فعاليتِ زبان‏شناختي ياري رساند و ترجمه را تا حد ممكن از حالت فعاليتي سليقه‏اي به فعاليتي علمي كشاند، در سده حاضر به صورتي ابتدايي و گسترش نايافته در آثار برخي مترجمان، چون پارت، بلاشر و كراچكوفسكي، به چشم مي‏آيد.
موضوع مقاله حاضر بررسيِ تطبيقي و ارائه پيشنهادي درباره برگرداندنِ تركيب‏هاي اضافي به تركيب وصفي است. اين پيشنهاد هرچند دربرخوردي منفرد، بي‏قيدي نسبت به لفظ و عدول از آن تلقي مي‏گردد، اما با پشتوانه مطالعه‏اي تطبيقي و روشي فراگير، مي‏تواند از صورت اعمال سليقه غير مجاز خارج شود و عنوانِ اعمال روشي نظام‏دار به خود گيرد.
به عنوان پيشگفتاري درباره تركيب‏هاي اضافي و وصفي، بايد گفت كه در عربي و روسي، به طور كلي شباهت گسترده‏اي ميان كاربريِ اين دو گونه تركيب ديده مي‏شود و در تبيين اقسام معناييِ اضافه و وصف، تقسيم‏هاي موجود در آثار نحوي عربي تا حد زيادي با منابع دستور روسي قابل مقايسه است. بحث از امكان جابه جايي ميان تركيب‏هاي وصفي با تركيب‏هاي اضافي در ترجمه، و هم در درون دو زبان، به اندازه‏اي گسترده و پردامنه است كه پرداختن به مباحث آن، در مقاله‏اي كوتاه امكان پذير نخواهد بود. براي آن كه بتوان روندي كارآ و گذرا را در بحث حاضر پي‏گرفت، شايد مناسب‏تر آن باشد كه گفتار به بررسي برخي قالب‏هاي كاربردي، محدود گردد.
به عنوان گام نخستين در بحث، مي‏دانيم كه برخي معاني مركب وجود دارند كه محتواي آنها در دو زبان، مي‏تواند به هر دو گونه تركيب اضافي و وصفي القا گردد؛ چنان كه به عنوان نمونه تركيب‏هاي «كتب النحو» و «الكتب النحوية» در عربي، و تركيب‏هاي «Knigi grammatiki» و «grammaticheskie knigi» هر دو القا كننده مفهوم كتبي هستند كه در دستور زبان نوشته شده‏اند. اما در يك كلي نگري مقايسه‏اي نسبت به كاربردها، بايد گفت كه در زبان روسي، در چنين مواردي بيشتر تركيب‏هاي وصفي به كار برده مي‏شود و در زبان عربي، گرايش بيشتر به جانب تركيب‏هاي اضافي است، گرايشي كه در نگاهي به تاريخ زبان عربي، در آثار قديم‏تر با شدت بيشتري مشاهده مي‏گردد. در سطور بعد نمونه‏هايي از اقسام اضافه بررسي خواهد شد كه در آنها گرايش افزونِ روسي زبانان به قالب وصفي، به طور محسوسي به چشم مي‏آيد و بديهي است كه در ترجمه‏هاي قرآني نيز رعايت اين گرايش‏ها، با حصول اطمينان از خلل نرسيدن به معنا، مي‏تواند موجب‏برتري ترجمه از حيث فصاحت باشد.

ضماير در نقشِ مضاف اليهي

همواره در آثار دستوريِ هر دو زبان، معناي ملكيت و با قدري گسترش، تخصيص، به عنوان اصلي‏ترين معنايي شناخته شده است كه از اضافه مي‏تواند مراد باشد. در قرآن كريم نيز، بخش اساسيِ تركيب‏هاي اضافي، رساننده معناي ملكي ـ تخصيصي است و درصدي قابل ملاحظه از اين كاربردها، تركيب‏هايي است كه در آنها مضاف اليه، ضميرهاي متصل مجرور است. معناي مراد از اضافه يك اسم به يك ضمير، از جمله مواردي است كه اساسا در زبان عربي قابل ساخت به صورت تركيب وصفي نيست و در اين زبان، تصريفي براي ساختن وجه وصفي از ضماير، پيش بيني نشده است. اين در حالي است كه در زبان روسي در كنار «ضماير اسمي در حالت مضاف اليه» كه معادل تحت اللفظي ضماير متصل مجرور در عربي‏اند، وجوه وصفي نيز از ضماير ساخته مي‏شود كه كثرت كاربرد آنها با وجوه اسميِ ياد شده غير قابل مقايسه است. كاربرد ضماير در حالت مضاف اليه، نه تنها در روسيِ نوين، بلكه در روسي كهن نيز بسيار محدود بوده و اساسا در مواردي محدود و قالبي، از آن جمله تعبيرهايي روزمره (چون radi tebya, protiv tebya, sredi nas) كاربرد داشته است.
به طور كلي، روش عادي در ترجمه تركيب‏هاي اضافيِ «اسم + ضمير» از عربي به روسي، تبديل آنها به تركيب وصفي است كه در ترجمه‏هاي روسي قرآن نيز به صورت يك قاعده به چشم مي‏آيد و حتي از مقيّدترين مترجمان به لفظِ متن، تلاشي در جهت ترجمه تحت اللفظيِ چنين تركيب‏هايي ديده نشده است. آنچه مي‏تواند به عنوان وجه تمايز متون كهنِ روسي از متون امروزي، در بحث ترجمه چنين تركيب‏هايي سودمند افتد، تقديم و تأخير صفت و موصوف در تركيب‏هاي ملكي ـ تخصيصي است. در متون كهن روسي، قرار گرفتنِ صفتِ ملكي پس از موصوف خود، نياز به جست و جو دارد. به عنوان نمونه‏هايي از تقدمِ موصوف، در كنار تعبيرِ Otche nash(انجيل متي، 6:9) كه سرآغاز نيايشي مشهور در ميان عموم مسيحيان است، در بندبند ترجمه روسي كتاب مقدس مي‏توان موارد متعددي از اين دست را پي جويي كرد.
از آن جا كه تقديم موصوف بر صفت ملكي در روسي امروزي نيز، هم در زبان ادبي و هم در زبان روزمره، در سطح محدودي كاربرد دارد و با توجه به حاكم بودن نظام حالت‏ها، در صورت كاربرد، براي شنونده هيچ گونه ابهامي در تشخيص ايجاد نخواهد شد، استفاده از اين گونه تركيب‏هاي وصفي در ترجمه‏هاي قرآن مي‏تواند گونه‏اي مقبول از گرايش به سبك نگارش متون كهن باشد كه در عين ياد آوريِ فضايي قديم ــ كه لازمه ترجمه‏اي از متون كهن، به ويژه مذهبي است ــ به اندازه كافي براي خواننده قابل فهم است. در ترجمه‏هاي متداول، سابلوكوف در حدي گسترده از اين شيوه كهنه سازيِ متن بهره برده و قدري محدودتر، كراچكوفسكي نيز از آن استفاده كرده است. به عنوان نمونه در آيات آغازين سوره بقره، تركيب‏هاي «ربهم» و «قلوبهم» را سابلوكوف در هر دو مورد با استفاده از صفت پس آيند برگردان كرده است (serdtsa ix; gospoda ix)، در حالي كه كراچكوفسكي تنها در برخي موارد از اين روش بهره برده(مانند serdtsa ix؛ قس. ix gospoda) و در ترجمه اخير از گروهِ عثمانوف نيز، اصولاً بنا بر شيوه امروزي صفتِ پيش آيند نهاده شده است.
حتي براي هواداران گرايشي كه بيشترين گريزِ ممكن از كهنگي را توصيه مي‏كند، در مواردي كه تأكيد و تكيه بر صفتِ ملكي در سياق جمله مقصود باشد، استفاده از صفت پس آيند، امري پسنديده مي‏تواند بود. به عنوان نمونه‏اي از اين دست، بايد به تركيب‏هاي «عبادي» و «جنتي» در آيه‏هاي 29 و 30 از سوره فجر اشاره كرد كه در ترجمه آن، عبارتِ سابلوكوف (slug moix; rai moi)، نسبت به عبارت‏هاي روز مـره كـراچـكـوفـسـكـي (moimi rabami; moi rai) و گروهِ عثمانوف (moix rabov; moi rai)، از حيث تأكيد بر انتسابِ ويژه اين عباد و اين جنت به خداوند، رساتر به نظر مي‏رسد.

تركيب‏هاي اضافه لفظي

در اصطلاح سنتي ميان عالمان نحو عربي، اضافه لفظي گونه‏اي از اضافه است كه در معنا، مفيدِ تعريف و تخصيصي براي مضاف خود نيست و در ساخت واژه‏اي، مضافِ آن، به اصطلاح «صفت شبيه به فعل مضارع»، و در بسياري از موارد، اسم فاعل است. جالب توجه آن است كه در منابع دستور روسي نيز، به هنگام سخن از موارد استفاده از حالتِ مضاف اليهي(Roditel' nyi padezh)، يكي از موارد استعمال معمول آن را درباره فاعلِ واقعي فعلي دانسته‏اند كه پس از اسماء مشتق از فعل قرار گرفته باشد. البته در زبان امروزيِ روسي، به كارگيريِ اين نوع تركيب‏ها كه در آنها رابطه فعل و فاعل در قالب تركيبي اضافي بيان مي‏شود، از رونق افتاده و تا حدي صورت كهنگي به خود گرفته است.
در ترجمه‏هاي موجود قرآن به روسي، بسيار محدود مي‏توان به نمونه‏هايي دست يافت كه تركيبي از نوع اضافه لفظي، به گونه‏اي تحت اللفظي به تركيب اضافي برگردان شده باشد. به عنوان نمونه‏اي از اين دست مي‏توان به تعبيرِ «المقيمي الصلوة» (حج / 35) اشاره كرد كه در ترجمه سنتيِ سابلوكوف و ترجمه زبان‏شناسانه كراچكوفسكي با تركيبي اضافي جايگزين شده‏اند (Kr. vystaivayushchix molitvu; postayanny v molitve؛ قس: برگردان به صورت فعلي در ترجمه گروهِ عثمانوف، tvoryat obryadovuyu molitvu). نمونه‏اي ديگر، تعبير «متخذات اخدان»(نساء / 25) است كه در ترجمه‏هاي سابلوكوف و كراچكوفسكي به صورت اضافي برگردان شده‏اند (Kr. berushchim pryatelei ; Sab. neimevshimi lyubovnikov؛ قس: برگردان به صورت صفت مركبِ vozlyublennymi در ترجمه گروه عثمانوف).
اگر چه نمونه‏هايي از برگردان لفظ به لفظ ياد شده، در دو ترجمه مذكور ناياب نيست، اما گرايشِ عمومي در ميان مترجمان روسي قرآن، درباره چنين تركيب‏هايي، ترجمه آن به صورت جمله‏اي برمدار فعل بوده است. بر اين پايه و در ترجمه بسياري از تعبيرهاي قرآني از اين دست مانند «متوفيك و رافعك» (آل عمران / 55)، «كاشفوا العذاب»(دخان / 15) و «منجوهم» (حجر / 59)، ترجمه‏هايي فعلي و بدون استفاده از تركيب اضافي ارائه شده است.
به عنوان ملاكي براي مقايسه، بايد يادآور شد كه در ترجمه‏هاي متداول روسي از كتب عهدين، نمونه‏هايي ديده مي‏شود كه نشان مي‏دهد چگونه مترجمان كتاب مقدس، در برخورد با مواردي مشابه از كاربرد تركيب‏هاي اضافي، بر به كارگيريِ تركيب‏هايي همسان دربرگردان روسي پاي فشرده‏اند و گاه در بندي واحد از كتاب مقدس، چندين تركيب از اين دست را بدون نگراني از پپچيدگي عبارت، در پي هم آورده‏اند. از نمونه‏هاي كاربرد اين نوع تركيب‏هاي اضافي، مي‏توان به بندهاي 44 و 46 از باب پنجم انجيل متي اشاره كرد كه آرايش ريختيِ عباراتِ آن در اصل يوناني، آرايشي متكي بر اضافه است و همين آرايش در ترجمه‏هاي گوناگون انجيل متي، از جمله ترجمه‏هاي عربي، اسلاوي و روسيِ كهن بازتاب يافته است.
نمونه‏هايي از اين عبارات در عهد جديد، اگر چه از الگوي يوناني اناجيل، و در مرحله‏اي پسين از تحرير اسلاويِ عهد جديد، تأثيري انكار ناپذير گرفته‏اند، اما همين نكته كه اين گونه برگردان‏ها، هم امروز نيز در اناجيل روسي، روزانه خوانده مي‏شوند، تأييدي بر آن است كه ترجمه تركيب‏هاي اضافه لفظي از عربي به تركيب‏هاي همسان روسي، مي‏تواند از گونه تعابيرِ كهنه، اما قابل فهم براي مخاطبانِ امروزي تلقي گردد كه در ترجمه متونِ قديم، نه تنها نيازي به گريز از آن نيست، بلكه به عقيده بسياري، كهنگيِ نسبيِ زبان در ترجمه چنين متوني بر ارزش و پذيرشِ ترجمه خواهد افزود.
اما براي هواداران گرايشي در ترجمه متون كهن كه كهنگيِ عبارت را در كمترين حد خود بر مي‏تابد، بايد يادآور شد كه استفاده از تركيب‏هاي اضافي، دست كم در پاره‏اي از موارد كه تكيه‏اي ويژه بر هميشگي و ثابت بودن موضوعي به عنوان يك سنت الهي دارد، مي‏تواند بر ترجمه فعلي ترجيح داده شود. به عنوان نمونه مي‏توان به تعبير قرآنيِ «ذائقة الموت» (آل عـمـران / 185)، اشـاره كـرد كـه در بـرگـردانِ آن، شـايـد نـسـبـت بـه تـعـبـيـر فـعـلـي (vkusit smert' / vkushaet smert') در ترجمه‏هاي موجود، تعبير اضافيِ vkushayushchii smerti در رسايي، مرجح بوده باشد.
در پايان بايد به مواردي از اضافه لفظي اشاره كرد كه در آنها بخش دوم تركيب، يعني مضاف اليه از نظر دستوري مصدر است و از نظر مفهوم واقعي، تركيب اضافي در مقام آن است كه معناي اسم فاعلي را با قيدي خاص بيان دارد. به عنوان نمونه، مي‏توان به تعبيرِ قرآنيِ «شديد العقاب»(بقره / 196) اشاره كرد كه به تعبيري كهن، بايد آن را به صورت «شديد في العقاب» و به تعبيري امروزي «المعاقب بشدة» تحليل نمود. با اين مقدمه، در تحليل نمونه‏هايي از اين گونه تركيب‏هاي اضافي قرآني در ترجمه‏هاي روسي، بايد ياد آور شد كه مترجمان با درك درستي از متفاوت بودن اين تركيب‏ها، نسبت به ديگر تركيب‏هاي اضافي، بيشتر سعي در بيان مفهوم آن در قالب تحليل كهنِ «... في ...» داشته‏اند. مبنا بودن اين شيوه، در بررسي نمونه‏ها، چون تعبير «سريع الحساب» (بقره / 202) (Osm. skor na raschet ; Kr. bystr v raschete; Sab. skor v rashchete) و تـعـبـيـر «صـادق الـوعـد» (مـريـم / 54) Kr. pravdiv v obeshchannom / Sab. veren v ispolnenii svoego obeshchniya؛ قس: ترجمه فعليِ گروه عثمانوف: ispolnyal obeshchanie)، به خوبي به چشم مي‏آيد.
در ترجمه چنين تركيب‏هايي كه در بررسي مفهومي، بايد آنها را به يك صفت با تقيد به قيدي خاص تحليل كرد، مي‏توان به عنوان يك پيشنهاد، ترجمه آنها را به صورت وصفي مركب اما تك واژه‏اي، مطرح نمود كه با توجه به ويژگي‏هاي ريخت شناختيِ زبان روسي، برخلاف عربي، امكان ساختن چنين صفت‏هايي در اين زبان وجود دارد. در واقع نظير صفات تركيبي پرشماري كه در زبان روسي با قيدهاي پيشايندِ - blago، - udobno و غير آن، به وفور ساخته مي‏شود، در دو نمونه ياد شده نيز امكان ساخت صفت‏هايي تركيبي با پيشايند ـ sil'no(شديد) و - skoro(سريع) وجود دارد.

تركيبِ اضافه بياني

آنچه در منابع دستوري متأخر با تعبير اضافه بياني خوانده شده است، گونه‏اي تركيب اضافي است كه در آن، مقصود از آوردن مضاف اليه، بيان يكي از ويژگي‏هاي مضاف، مانند جنس يا ظرفِ آن است. در متون نحوي قديم عربي، كه اقسام اضافه را بر اساس حرف جرّ مستتر در آن تحليل مي‏كرده‏اند، از اين گونه اضافه، همواره سخن به ميان آمده و در آن حرف جرّ «من» يا «في» مستتر دانسته شده است.
در باره اضافه بيان كننده جنس، پيش از هر سخن بايد يادآور شد كه چنين اضافه‏هايي در زبان قرآن كريم اندك به كار رفته است، اما همين اندك موارد، مترجمان قرآن را دچار اختلاف روش ساخته است. در مقام گفت و گو از گرايش غالب در ميان ترجمه‏هاي موجود، مي‏توان يادآور شد كه برگردان اين گونه اضافه در ترجمه‏ها، بيشتر تحت تأثيرِ صورت تحليليِ «... من ...» قرار گرفته و «منِ» تقديري، در ترجمه‏ها با حرفِ اضافه «iz» جايگزين گشته‏اند. به عنوان نمونه، چنين برخوردي در برگردانِ تعبيرهاي قرآنيِ «ثياب سندس خضر...»(انسان / 21) در ترجمه‏هاي سابلوكوف و كراچكوفسكي، تعبير «لحم الخنزير» (بقره/ 173) در ترجمه كراچكوفسكي، تعبير «شركاء الجن» (انعام / 100) در ترجمه همو و تعبير «شياطين الانس و الجن»(انعام / 112) در هر دو ترجمه به چشم مي‏آيد.
بدون آن‏كه در صدد ارائه پيشنهادي قابل تعميم در تمام نمونه‏هاي اضافه بيان جنس در قرآن كريم بوده باشيم، بايد ياد آور شويم كه گاه مي‏توان اين تركيب‏هاي اضافي را در روسي با تركيب‏هاي وصفي جايگزين كرد. در جست و جو به دنبال نمونه‏هايي از به كارگيري اين روش در ترجمه‏هاي موجود، مي‏توان به ترجمه منحصر به فرد سابلوكوف در برگردانِ عبارتِ «لحم الخنزير» (بقره / 173) به صورت تركيب وصفي (svinoe myaso) اشاره كرد. اگر چه بايد اظهار داشت كه در ترجمه‏هاي موجود از قرآن كريم، نمونه‏هايي از اين دست، از حيث شماره قابل ملاحظه نيست، اما بايد در نظر داشت كه تركيب‏هاي كارآ براي بيان معناي مورد نظر از اضافه بيان جنس، در زبان روسي چه در متون قديم و چه در زبان امروزي، تركيب‏هايي وصفي از نوع صفات نسبي (prilagatel'noe otnositel'noe) است و در ترجمه قرآن كريم نيز، بايد به دنبال الگويي براي گسترش كاربرد تركيب‏هاي وصفي به جاي تركيب‏هاي اضافيِ بيان جنس جست و جو كرد.
گونه‏اي ديگر از اضافه بياني، اضافه بيان ظرف است كه در آثار نحويان كهن، به صورت «... في ...» تحليل، و اضافه در آن، به مفهوم ظرفي، اعم از زماني يا مكاني بازگردانيده شده است. اگر چه شرايط اين گونه از اضافه بياني، از بسياري جهات با اضافه بيان جنس، يكسان است، اما برگردان تركيب اضافي به وصفي در ترجمه‏هاي روسي، در نمونه‏هاي اين گونه اضافه، پيشينه‏اي وسيع‏تر دارد. در واقع برگردان تركيب‏هاي بيان ظرف برپايه تحليل آن به «... في ...»، تنها از نمونه‏هايي محدود برخوردار است كه آن نيز در ترجمه زبان‏شناسانه كراچكوفسكي به چشم مي‏آيد. از نمونه‏هاي اين گونه ترجمه، مي‏توان به برگردانِ «خلفاء الارض»(نمل / 62) و «صلوة الفجر» (نور / 58) در ترجمه كراچكوفسكي اشاره كرد، در حالي كه همو در برگردان تركيبِ «صلوة العشاء» در همان آيه به استفاده از تركيب وصفي (molitvy vechernei) عدول كرده است.
سابلوكوف نيز در ترجمه خود، در مورد اضافه بيان ظرف، روشي واحد اتخاذ نكرده و با وجود تكيه بر شكل اضافي در برگردانِ تعبير «خلفاء الارض»(نمل / 62)، براي ترجمه تعبيرهاي «صلوة الفجر» و «صلوة العشاء»(نور / 58)، از تركيب وصفي (utrennei molitvy; vechernei molitvy) بهره جسته است.
گفتني است كه سابلوكوف و در پيِ او كراچكوفسكي، در ترجمه تركيب‏هاي «صيد البحر» و «صيد البر»(مائده / 96)، كه در قالبِ الگوي «... من ...» يا در قالبِ تركيب وصفي ترجمه پذيرند، در برگردان تركيب‏هاي ياد شده، بر پايه الگوي «... في ...»، از دو حرف اضافه «v» و «na» (به معنيِ در) بهره جسته‏اند كه در حاصل معناي دقيقي را نمي‏رسانند؛ چه بر پايه اين ترجمه، آنچه بر فرد مُحرِم، حلال گشته «صيد در دريا» و آنچه بر او حرام گشته «صيد در خشكي» است، در حالي كه حكم حرمت و حليت، ابدا منوط به محلِ صيد نبوده است. قرينه عطف «طعامه» به صيد در آيه مورد بحث ، خود نيز تأكيدي افزون بر آن است كه اين اضافه را بايد اضافه‏اي تخصيصي، در قالب تحليلِ «... ل••ِ ...» تلقي كرد.
در خاتمه بايد يادآور شد كه در كنار اضافه‏هاي لفظي و اضافه‏هاي بيانِ جنس و بيان ظرف، بخش اصليِ تركيب‏هاي اضافي در زبان عربي را تركيب‏هايي تشكيل مي‏دهند كه رساننده معناي ملكيت يا تخصيص‏اند و به تعبير نحويان، مي‏بايد آن را به صورت «... ل••ِ ...» تحليل نمود. اگر چه بسياري از تركيب‏هاي اضافيِ عربي از اين نوع، در برگردان روسي به سادگي به تركيبي همسان به صورت مضاف و مضاف اليه قابل ترجمه‏اند، اما ديگر بار بايد بر اين نكته تأكيد نمود كه كاربرد گسترده تركيب‏هاي اضافي در زبان عربي و محدوديت نسبي تركيب‏هاي وصفيِ منسوب، به ويژه در عربي كهن، تفاوتي قابل ملاحظه ميان دو زبان، در ميزان كاربرد تركيب‏هاي اضافي را سبب مي‏شود كه اين تفاوت بايد در ترجمه مورد توجه قرار گيرد. نمونه‏هايي كه در اين مقاله كوتاه مورد بررسي قرار گرفت، مقدمه‏اي است بر پژوهشي گسترده‏تر درباره اين كه با وجود اعتقاد به علمي بودن ترجمه‏هاي زبان‏شناختي، تا چه حد مي‏بايد بر ترجمه تحت اللفظيِ چنين تركيب‏هايي پاي فشرد.
گرايش به ترجمه طيفي از تركيب‏هاي اضافي عربي به تركيب‏هاي وصفيِ روسي كه در اين مقاله به عنوان پيشنهاد مطرح گرديده، با تكيه بر اصل تقيد به لفظ در ترجمه، بر اين منطق استوار است كه مترجم به همان اندازه كه مجاز است واژه را در زبان مبدأ و مقصد تحليل معنايي كرده، معادل مناسبي براي واژه در زبان مقصد بيابد، به همان اندازه سزاوار است كه با تحليلِ قالب‏هاي تركيبي در دو زبان و مقايسه آنها با يكديگر، رساترين قالبِ برگردان را در زبان مقصد بجويد. از نظر علمي، اين عدول نسبي يا به تعبيري دقيق‏تر، عدول ظاهري از لفظ، صرفا مبتني بر برداشت و تجربه شخصي نمي‏تواند بود و به همان سان كه انتخاب واژه به جاي واژه، الزاما بايد مبتني بر دانشي نظام‏دار و شناخته شده، يا دست كم قابل فهم در محافل علمي بوده باشد، گزينش الگوهاي تركيبي نيز به همان اندازه مي‏بايد برپايه‏اي علمي استوار باشد.

پی نوشت ها:

الكتاب المقدس، كتب العهد القديم و العهد الجديد، دارالكتاب المقدس، قاهره، 1982م.
ابن هشام انصاري، مغني اللّبيب عن كتب الاعاريب، به كوشش مازن مبارك و محمد علي حمداللّه‏، بيروت، 1979م.
Zemskaya, E. A., Interfiksatsiya v sovremennom russkom slovoobrazovanii.
Vinogradov, V. V. et al., Grammatika ruskogo yazyka, Moscow, 1960.
پاكتچي، احمد، «گزارشي كوتاه درباره ترجمه‏هاي موجود از قرآن كريم به روسي»، تهيه در تهران، 1374ش؛ محفوظ در مركز ترجمه قرآن مجيد، قم.
رضي الدين استرآبادي، شرح شافية ابن حاجب، به كوشش محمد نورالحسن، محمد زفزاف و محمد محيي الدين عبدالحميد، بيروت، 1395ق / 1975م.
عبدالغني الدقر، معجم النحو، دمشق، 1395ق / 1975م.
زجاجي، الجمل، با شرح ابن هشام انصاري، به كوشش علي محسن عيسي مال اللّه‏، بيروت، 1406ق / 1986م، ص 155.
رضي الدين استرآبادي، [شرح] الكافية في النحو، بيروت، 1399ق / 1979م.
Svyatoe Evangelie, The slavic version of the New Testament Gospels, Saint
Razvitie grammatikii leksiki sovremennogo russkogo yazyka, Moscow, 1964.
E Kaine Diatheke, The greek version of New Testament, London, 1949.
Blachère, R., Introduction au Coran, Paris, 1959.
Bibliya, Vetxogoi Novogo Zaveta, Bibleiskie Obshchestva, Moscow, 1992.
Ivanov, V. V., Istoricheskaya grammatika russkogo yazyka, Moscow, 1990.
Koran, tr. G.S. Sablukov, Kazan, 1907.
Petersburg,1914.
Koran, tr. N. O. Osmanov et al., Moscow, 1992.
Koran, tr. I. Yu. Krachkovskii, Moscow, 1963.
Axmanova, O. S., Slovar' ligvisticheskix terminov, Moscow, 1969.